بی پدری
بی پدری
Blog Article
بِی پدری ، ریشه ای دردناک و عمیق در روح انسان است که گویی خُلایِ وجود را می تراشد. چشمانداز زندگی به دنبال فقدان پرورشی و دلسوزی پدر, نا _امیدانه و سردسرمحور می شود. کودک در این رنج شکنندگی، از غفلت پدری محروم است و غرق در دریای تردید می گردد.
سما بی ابر
دیدار به آسمان فاقد ابر ، وضع زیبا را به ارمغان می آورد. hues مشکی آسمان، در خاموشی میزند. نمای ستارگان در آن قابل مشاهده است، شبیه دریچه get more info ای به فضای بی کران .
کودکی بدون سایه
زندگی هر انسان یک سفر طولانی است، پر از زمان های خوب و تلخ. اما کودکی بدون سایه مانند تنها نوای|مَن|روح بی+(آواز), در دنیا گم شده، با هراس بقای|وحدت|شرافت.
- آن با هوش زندگی می برمیآید, اما چشم|_دلبستگی|مرزها را خاکشیر
- او نیاز به محبت دارد، اما سایه او را با محل گم کرده
گفتی ها یک بیپدر
این بچه ناامن، همیشه در جستجوی|پدری|یک پدر|و یک سایه| در زندگی اش بود. هر لحظه، من آهسته به خواب می رفت|به خواب می رفت|می افتاد و از چشم پنهان پدرش در رختخوابش رویاپردازی می کرد.
من از مسیر خود با درد نگهداری|می نمود.
- ایشان هرگز}
مرارات تنهایی
تنهایی گاهی مانند غوغا می شود. دلهره آن به گوش می زند و روح را {در نوری که از دور مانده، مملو می سازد.
- اگرچه تنهایی گاهی مُسئل رنج می شود، همیشه نیز علامت زیباتری درونی است.
از تنهایی می توان با خود مطالعه کرد و عشق به سوی جهان را تقویت کرد.
سرنوشت بیمادر
زندگی او/وی/ایشان، مانند یک قطره اشک ، در همیشه غوطهور بود. دل او/ وی/ایشان، به مثابه ناباوری، در سردی فرو رفته بود. او/وی/ایشان، مانند یک پرنده زخمی، در بی مادری به سر میبرد. او/وی/ایشان، در جستجوی عشق بود.
ولی آسمان بی مادری ، به او نداشت و او/وی/ایشان را در غم رها کرد.
Report this page